زمانی که شیعه برمی‌خیزد

سلام به دوستای خوبم

بهتون پیشنهاد می کنم که حتما این مقاله رو بخونید.

دکتر ولی نصر
جنگ عراق باعث تغییرات عمیقی در خاورمیانه شد، که آمریکا انتظار آن را نداشت. زمانی که آمریکا در سال 2003 رژیم صدام حسین را سرنگون کرد، گمان می‌برد که سرنگونی و تغییر این رژیم، باعث ایجاد دمکراسی برای عراق و سپس دیگر نقاط منطقه خواهد شد. آمریکا با خود می‌اندیشید که سیاست، رابطه اشخاص با دولت است؛ بنابراین، موفق به شناسایی تفکر مردم خاورمیانه نشد که سیاست را تعادل قدرت بین جوامع می‌دانند. بسیاری از عراقی‌ها به جای آن‌که سقوط صدام را فرصتی برای خلق یک دمکراسی لیبرال بدانند، آن را فرصتی برای جبران بی‌عدالتی‌های ناشی از تقسیم قدرت بین قومیت‌های مختلف کشور دانستند. با قدرت گرفتن اکثریت شیعه عراق، دولت بوش نیز به احیای شیعیان این کشور کمک کرد که البته باید گفت، باعث به هم خوردن تعادل قومی عراق و خاورمیانه در سال‌های آینده خواهد شد؛ چیزی به عنوان پان‌شیعیسم و یا حتی رهبری متحد را در این جامعه نمی توان دید، ولی شیعیان دارای یک دیدگاه مذهبی مشترک هستند.

از زمان جدا شدن از سنیان در قرن هفتم و اختلاف بر سر جانشینی مشروع و قانونی حضرت محمد(ص)، شیعیان مفهومی متفاوت از قوانین و رویه‌های اسلامی را گسترش دادند و جمعیت زیاد آنها نیز آنان را به ترکیبی قدرتمند تبدیل کرد، به گونه‌ای که شیعیان هم‌اکنون حدود 90 درصد جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند . حدود 70 درصد آنان در منطقه خلیج فارس زندگی می‌کنند و به طور کل، حدود 50 درصدشان در هلالی از لبنان تا پاکستان پراکنده بوده و به طور کلی جمعیتی حدود 140 میلیون نفر را تشکیل می‌دهند. همچنین بسیاری از آنان طی سال‌ها به وسیله قدرت‌ها به حاشیه رانده شده‌‌اند و هم‌اکنون ادعای داشتن حقوق و نفوذ سیاسی بیشتری دارند. رویدادهای اخیر عراق باعث تحرک شیعیان عربستان سعودی (حدود 10 درصد کل جمعیت آن کشور) نیز شده است: حضور در انتخابات داخلی سال 2005 در مناطق شیعه‌نشین، دو برابر دیگر مناطق بود.«شیخ حسن الصفار»، رهبر شیعیان عربستان، با مقایسه این کشور با عراق و این‌که شیعیان عربستان نیز باید با حضور در انتخابات، امتیازات بیشتری به دست آوردند، آنان را به شرکت در انتخابات تشویق کرد.
شعار «یک مرد، یک رأی» که حضور و موفقیت شیعیان را در عراق تضمین کرد، در دیگر مناطق نیز طنین‌انداز شد. شیعیان لبنان (حدود 45 درصد جمعیت کل این کشور) این فرمول را اجرا کردند و شیعیان بحرین (75 درصد جمعیت این کشور) نیز در پاییز امسال در رأی‌گیری مجلس این کشور شرکت می‌کنند.

روند آزادسازی عراق، باعث ایجاد پیوندهای جدید فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بین جامعه شیعیان خاورمیانه شده است. از سال 2003 صدها هزار زایر از لبنان تا پاکستان، از نجف و دیگر شهرهای مقدس عراق، بازدید کرده اند که باعث ایجاد شبکه‌ای فراملی از سمینارها، مساجد و روحانیونی شده است که عراق را با تمام جوامع شیعه دیگر از جمله مهم‌ترین آنها، ایران، پیوند می‌دهد. عکس‌های رهبر مذهبی ایران، آیت‌الله علی خامنه‌ای و روحانی لبنانی، سیدحسن نصرالله (که معمولا رهبر معنوی حزب‌الله قلمداد می‌شود) در همه جای بحرین به چشم می‌خورد؛ بحرینی که نمایش نمادهای شیعی در آن به نسبت گذشته به شدت افزایش یافته است.

باید گفت، خاورمیانه‌ای که از بوته آزمایش سخت عراق بیرون می‌آید، ممکن است چندان دمکراتیک نباشد، ولی به طور قطع، بسیار شیعی‌تر خواهد بود و احتمالا بسیار سرکش‌تر، چراکه به قدرت رسیدن شیعیان عراق، باعث امیدواری شیعیان خاورمیانه و اضطراب اهل تسنن منطقه شده است.

پدیده بعثی‌زدایی که باعث از بین رفتن بزرگ‌ترین موانع به قدرت رسیدن شیعیان در عراق شد، یکی از علل مهم ادامه شورش‌ها و نارضایتیهای اهل تسنن عراق است. به حاشیه راندن اهل تسنن در سطحی فراتر از عراق، از سوریه تا پاکستان گسترش یافته و باعث ایجاد احتمال افزایش تنش‌ها برای به دست آوردن قدرت بین دو گروه عمده منطقه شده است که ثبات منطقه را به خطر می‌اندازد. «ملک عبدالله» پادشاه اردن هشدار داده که یک هلال شیعی از بیروت تا تهران، می‌تواند به حاکمیت اهل سنت بر خاورمیانه، پایان دهد.

جلوگیری از بروز سیاست‌های قومی خصومت‌آمیز، نیازمند برآورده کردن خواسته‌های شیعیان و در عین حال، تسکین ناراحتی و اضطراب اهل سنت در عراق و در کل منطقه می باشد. این تعادل حساس و دقیق، محور سیاست خاورمیانه‌ای در دهه آینده خواهد بود که باعث تعریف دوباره روابط منطقه با آمریکا نیز خواهد شد. بذری که آمریکا در عراق کاشته است، در بحرین، لبنان، عربستان سعودی و دیگر مناطق خلیج فارس به ثمر خواهد نشست.

با وجود این، ظهور و احیای شیعه در عراق باید محوری برای نگرانی آمریکا باشد، هرچند تا همین الان هم باعث تحریک متحدان آمریکا در خاورمیانه شده است. ایجاد پل‌هایی با شیعیان منطقه را می توان از دستاوردهای آشکار حضور شکنجه‌آمیز آمریکا در عراق دانست. موفقیت در ایجاد این روابط، به معنی کنار آمدن با ایران است؛ کشوری که بیشترین جمعیت شیعه جهان را داراست و قدرت رو به رشدی را در منطقه و شبکه نفوذ پیچیده‌ای را در میان شیعیان خاورمیانه به ویژه عراق داراست. امروز رابطه آمریکا با ایران متمرکز بر بحث اتمی و لحن نظامی رهبران ایرانی است، ولی آنها نیز با توجه به جنگ عراق، تفسیرات و توجیهات خاصی برای آینده سیاسی شیعه و خاورمیانه دارند.



ارتباط ایرانی
از سال 2003، ایران رسما نقش سازنده‌ای در عراق داشته است. آنها نخستین کشور منطقه بودند که یک هیأت نمایندگی رسمی را برای گفت‌وگو با شورای انتقالی (مجلس حکام) عراق به این کشور فرستادند تا مقامات به قدرت رسیده توسط آمریکا را بهتر بشناسند. ایران حمایت مالی و اعتباری از عراق را گسترش و نیز پیشنهاد بازسازی سیستم برق و انرژی عراق را ارائه داد. پس از به قدرت رسیدن دولت شیعه نخست‌وزیر، «ابراهیم جعفری» در آوریل 2005، هیأت‌های بلندپایه ای از عراق برای گفتگو با تهران عازم شدند و در مورد همکاری‌های امنیتی به توافق‌هایی با ایران دست یافتند. آنها در مورد کمک یک میلیارد دلاری و چندین معامله تجاری از جمله صادرات برق به عراق و مبادله نفت خام عراق با نفت تصفیه‌شده ایران، گفت‌وگو کردند.

تأثیرات غیررسمی ایران در عراق بیشتر است، به گونه‌ای که در سه سال گذشته، ایران شبکه مؤثری از متحدین و مشتریان را از فعالان اطلاعاتی، نظامیان مسلح و دسته‌های گوناگون تا سیاستمداران بزرگ در احزاب مختلف شیعی عراق ایجاد کرده است. بسیاری از رهبران گروه‌های اصلی شیعه مانند مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق (SCIRI) و حزب‌الدعوه (شامل سخنگوهای دو حزب برتر شیعه عراق یعنی جعفری نخست‌وزیر سابق و نوری المالکی، نخست‌وزیر کنونی) پیش از بازگشت به عراق در سال 2003، چندین سال را در تبعید در ایران به سر برده بودند.

حتی سپاه بدر (شاخه نظامیان مجلس اعلا) توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران آموزش دیده و مجهز شده‌اند.
ایران روابطش را با «مقتدی صدر» کسی که زمانی به خاطر ایده‌های ضدایرانی خود معروف بود،و همچنین با هواداران جنبش صدر مانند حزب فضیلت در بصره بهبود بخشید، سپاه پاسداران ایران از «جیش‌المهدی» صدر در جریان درگیری با آمریکایی‌ها در نجف در سال 2004 حمایت می‌کرد و از همان زمان، ایران شروع به آموزش سیاستمداران صدری و گروه‌های نظامی آنها کرد. ایران در دو انتخابات برگزارشده در عراق از گروه‌های شیعه حمایت مالی کرده و شبکه تلویزیونی ماهواره‌ای محبوب آنها یعنی «العالم» نیز به شدت از شیعیان عراق حمایت می‌کرد. احزاب شیعه عراق با اتکا بر شبکه خدمات سیاسی و اجتماعی خود در سراسر این کشور که از بسیاری جوانب با کمک‌های مالی ایران به وجود آمده بود، موفق شدند آرای زیادی را از آن خود کنند.

گستردگی این پیوندها، باعث نگرانی دولت آمریکا شد. واشنگتن به حمایت ایران از شورشیان،‌ مجرمان و نظامیان عراق اعتراض کرده است. آنان تهران را به مسموم کردن افکار عمومی جامعه عراق با عقاید ضدآمریکایی و تجهیز شورش‌های نظامیان متهم کرده‌اند. واشنگتن در سبقت گرفتن از ایران برای نفوذ در عراق شکست خورد که علت عمده آن را می‌توان سوء‌برداشت‌های طولانی‌مدت آمریکا از پیچیدگی روابط بین این دو کشور و به ویژه در مورد مشروعیت جنگی که در دهه 1980 با آن روبه‌رو بود دانست. برای مثال؛ بیشتر این سوءبرداشت‌ها، ناشی از این بود که در این درگیری وحشیانه که باعث گرفتن جان میلیون‌ها نفر شد، ارتش عراق که بیشترشان شیعه بودند، در برابر حملات ایرانی‌ها به ویژه در زمان محاصره بصره در سال 1982 مقاومت می‌کنند. ولی مشروعیت جنگ باعث جدا شدن شیعیان ایران و عراق، آن‌گونه که مدنظر آمریکا بود، نشد و با ایجاد برنامه ضدشیعه در عراق پس از شورش ناکام سال 1991 نیز این امر به طور کامل رنگ باخت. امروز شیعیان عراق بیشتر نگران حاکمیت اهل تسنن بر عراق هستند تا ایران.

بین ایران و عراق، علاوه بر پیوندهای نظامی و سیاسی، بسیاری پیوندهای دیگر نیز وجود دارد که بیشتر آنها به علت موج‌های مختلف مهاجرت شیعیان به وجود آمده است. در اوایل دهه 1970، صدام به عنوان جزئی از پروژه «عرب‌سازی» خود، ده‌ها هزار نفر از شیعیان عراقی دارای اصالت ایرانی را تبعید کرده که بیشترشان در دبی، کویت، لبنان، سوریه و به ویژه ایران ساکن شدند. عده‌ای از پناهندگان عراقی که به ایران رفتند نیز،موفق شدند پست‌هایی مانند روحانیون برجسته و فرماندهان سپاه پاسداران را به دست بیاورند.

نمونه بارز این افراد، آیت‌الله محمدعلی تسخیری، از مشاوران برجسته آیت‌الله خامنه‌ای و از رهبران محافظه‌کار بانفوذ مدرسه حقانی در قم است که بسیاری از مقامات امنیتی ایران و روحانیون محافظه‌کار در آنجا آموزش داده می‌شوند. تسخیری در سال 2004 برای مدتی به عراق بازگشت تا بر کار بنیاد [مجمع جهانی] اهل‌البیت خود نظارت کند؛ بنیادی که ده‌ها میلیون دلار را در پروژه‌های بازسازی و تجهیزات درمانی در جنوب عراق سرمایه‌‌گذاری کرده و باعث ایجاد پیوندهای فرهنگی و تجاری بسیاری با ایران شده است.
او هم‌اکنون به تهران بازگشته و دارای قدرت چشمگیری در تأثیرگذاری بر سیاست ایران در مورد عراق است.

در سال‌های دهه 1980 و پس از کشتارهای ضدشیعی سال 1991، حدود صد هزار عرب شیعه عراقی به ایران پناهنده شدند. در سال‌های تاریک دهه 1990، ایران تنها کشوری بود که به شیعیان عراق پناهندگی داده و از آنان حمایت می کرد. از زمان جنگ عراق، بسیاری از این پناهندگان به عراق بازگشته‌ و هم‌اکنون نیز در مدارس، ایستگاه‌های پلیس، مساجد، بازارها، دادگاه‌ها، مراکز نظامی و شوراهای قبیله‌ای از بغداد تا بصره و حتی در دولت مشغول به کار شده‌اند. رفت‌وآمدهای پیاپی شیعیان بین ایران و عراق در این سال‌ها، باعث ایجاد روابط متعدد و چند لایه‌ای بین جامعه شیعیان این دو کشور شده است که در نتیجه آن، «ملی‌گرایی» در عراق که‌ آمریکا امید زیادی به آن بسته بود تا از آن به عنوان محوری علیه ایران استفاده کند، با توجه به هویت شیعیان در بسیاری جهات دارای خلل شده است.

پیوندهای جوامع مذهبی دو کشور نیز بسیار نزدیک به هم است. تبعیدشدگان عراقی در ایران، جذب آیت‌الله‌های عراقی مانند محمود شاهرودی، رئیس قوه قضائیه ایران، سیدکاظم حائری، از آیت‌الله‌های برجسته هوادار صدر و محمدباقر حکیم، رهبر مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق که در سال 2003 کشته شد، شدند؛ افرادی که بر تأسیس سازمان‌های مذهبی عراق در تهران و قم نظارت داشتند. این سازمان‌ها از دهه 1980، به خاطر نقشی که در ایجاد رابطه با شیعیان لبنان که به طور سنتی متمایل به نجف بودند، داشتند، دارای تأثیر زیادی شدند و بسیاری از روحانیون برجسته و فارغ‌التحصیلان مدرسه‌های شیعه عراق در ایران، به سازمان‌های سیاسی ایران پیوستند. چندین قاضی دستگاه قضائی ایران از جمله خود شاهرودی  عراقی بوده و نزدیک به آیت‌الله خامنه‌ای است. آن دسته از روحانیون عراقی نیز که پس از سال 2003 به عراق بازگشتند تا کنترل مساجد و مدارس را به دست گیرند، محور همکاری‌های مهمی را بین قم و نجف ایجاد کرده‌اند.

پیش از جنگ، عقلانیت حاکم بر واشنگتن، مبتنی بر این بود که وقتی عراق آزاد شود، نجف به رقیب قم تبدیل شده و به تقابل با آیت‌الله‌های ایرانی می‌پردازد. اما از سال 2003 بر خلاف انتظار آنها این دو شهر همکاری نزدیکی داشته‌اند و هیچ دکترین متفاوتی که بین روحانیون آنها ایجاد رخنه کند و یا اختلافی که باعث مخالفت با شهر دیگر شود، وجود نداشته و ندارد. مقر سایت پرطرفدار آیت‌الله علی سیستانی (www.sistani.org) در قم است و بسیاری از متون مذهبی که توسط نمایندگان او جمع‌آوری می‌شود، در ایران نگهداری می‌شود. به رغم درخواست‌های متعدد مخالفان در ایران، روحانیون برجسته نجف به طرز هشیارانه‌ای در مورد سیاست ایران سکوت کرده‌ و از ناراحت کردن مقامات قم و تهران جلوگیری کرده‌اند.

شیعیان دارای فرق مختلفی مانند دوازده امامی، علوی، اسلامی، زیدی و... هستند. درصدها برآوردی است و رقم‌های زیر یک میلیون، با میزان تقریبی ده هزار نفر و رقم‌های بالای یک میلیون نیز با میزان تقریبی صد هزار نفر، گرد شده‌اند.
منبع: داده‌های متعدد منابع دانشگاهی، دولتی و سازمان‌های غیردولتی خاورمیانه‌ای و غربی.



این سلسله روابط به سطحی فراتر از بزرگان نیز گسترش می‌یابد. بازگشایی شهرهای مقدس عراق، تأثیر عاطفی خاصی بر ایرانیان داشته است، به ویژه بر طبقات اجتماعی مذهبی که طرفدار رژیم هستند. از سال 2003، صدها هزار نفر از ایرانیان، هر ساله از شهرهای نجف و کربلا دیدار می‌کنند. این روند باعث رشد محبوبیت پرهیزگاری دیندارانه در ایران نیز شده است. طی دهه گذشته، بسیاری از جوانان ایرانی به مجالس مداحی امامان شیعه و به ویژه امام دوازدهم، مسیح شیعیان روی آورده‌اند. هم‌اکنون عده زیادتری از ایرانیان نسبت به سال 2003 آیت‌الله سیستانی را مرجع و رهبر مذهبی خود می‌دانند و عده بیشتری نیز پرسش‌های مذهبی خود را از ایشان می‌پرسند و آنانی نیز که نسبت به رهبران روحانی خود بدبین هستند، احیای هویت و فرهنگ شیعه عراق را در آغوش می‌کشند.

تجارت هم به دنبال حرارت مذهبی مسئله دیگری است. زایران ایرانی که به هتل‌ها و بازارهای نجف و کربلا هجوم می‌آورند، همراه خود سرمایه‌گذاری کلانی را در بخشهای زمین، بازسازی و توریسم  به ارمغان می‌آورند، به گونه‌ای که هم‌اکنون کالاهای ایرانی در جنوب عراق به راحتی یافت می‌شوند. شهر مرزی مهران، یکی از مهم‌ترین نقاط ورود کالا به عراق است و حدود یک میلیارد دلار حجم معاملاتی بین دو کشور را داراست. این پیوندهای تجاری بین ایرانیان و به ویژه تاجران بازاری؛ جامعه‌‌ای که به طور سنتی مربوط به رهبران مذهبی  تهران است، از علل قطعی ثبات در جنوب عراق است. مشروعیت جنگ ایران و عراق، ملی‌گرایی عراقی و به ویژه تفاوت‌های قومی بین اعراب و فارس‌ها به طور تاریخی، شکاف‌هایی بین ایران و عراق به وجود آورده است، اما نمی‌شود تأکید زیادی بر این فاکتورها کرد. زمانی که رهبر بزرگ مذهبی عراق، ایرانی بوده و رئیس قوه قضائیه ایران، عراقی است، خصومت‌های قومی به احتمال زیاد نمی‌تواند چندان مهم به شمار رود. هرچند قومیت باز هم مشکلی در روابط ایران و عراق است اما با سقوط صدام و احیای قدرت شیعیان، می‌تواند زیر سایه روابط چند لایه جوامع شیعی دو کشور قرار گیرد.

این روابط با دیدگاه‌های مشترکی که بین جامعه هر دو کشور وجود دارد و آن تهدید موجود از سوی سنی‌هاست، محکم‌تر می‌شود. به نظر نمی‌رسد هیچ چیزی بیشتر از خشونت و تداوم شورش‌های اهل سنت عراق، شیعیان این کشور را به ایران نزدیک‌تر کند، به ویژه زمانی که اعتماد عراقی‌ها به آمریکایی‌ها، به دلیل آن‌که نظامیان شیعه را محدود کرده و اعتماد بیشتری را به اهل سنت نشان دادند، در حال کاهش است.

 

مترجم: سبوح شهلایی

منبع: Foreign Affairs